گردش ایام

چسب کاری

پنجشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۵۰ ب.ظ

چند روز پیش، وقتی دوباره خسته و کوفته از شرکت برگشتم اتاق، مثل همیشه اول در رو با سلام و صلوات باز کردم یکمی مکث کردم و بعد چراغ رو سریع روشن کردم که اگر مارمولکی توی اتاق هست شگفت زده بشه ( غافلگیر) و یه جوری بدوئه که من ببینمش و خیالم راحت بشه... اثری نمیبینم و میام توی اتاق تا ساعتای حدود ۸ که توی دسشویی یه مارمولک میبینم به اندازه انگشت کوچیک دست یه بچه چهار پنج ساله. 

من از اون میترسم اون از من. سعی میکنه از یکی از درزهای بین دیوار و سقف فرار کنه که بیچاره نمیتونه. یه عالمه آب میگیرم روش که یکمی بیجون بشه که بتونم بدون خونو خونریزی بندازمش بیرون، وقتی میرم طرفش، که حالا روی زمین افتاده بین آب ها، شروع میکنه به جنب و جوش، حالا این طرفش رفتن کلا نیم تنه بالاییم رو بردم توی دستشویی صرفا! خلاصه که باز دوباره در دسشویی رو با نا امیدی میبندم و بلاتکلیف میشینم که ببینم باید چی کار کنم... یه هو خواهرم پیام میده که ما داریم میایم که تو رو از مارمولک نجات بدیم :))

خلاصه با یه دسته روزنامه و چسب ساعت حدودا ۹ شب میرسن خوابگاه- طبق معمول همیشه مارمولک با دیدن غریبه ها، غریبی میکنه و خودش رو نشون نمیده، از من اصرار که مارمولک اینجاست هنوز و از اونا انکار که نه مگه مارمولک یه جا میمونه؟ دیگه رفته!

.

طی یک عملیات جهادی، همه درزهای دیوار و پنجره رو با چسب میگیرن و خوشحال و خندان میشینیم که یه لیوان جوشونده آویشن بنوشیم. از این طرف اون طرف صحبت میکنیم و عزم رفتن میکنند، با اصرار که تو هم بیا و من هم انکار که نه چند شب دیگه اینجا بیشتر نیستم و حالا که همه درزها پر شده میخوام یه شب با خیال راحت بخوابم. 

تا دم ماشین همراهیشون میکنم و قرار شد اگر مارمولک رو دیدم بهشون زنگ بزنم. همینکه میام بالا، در دسشویی رو باز میکنم و میبینم که مارمولک کوچولو داره بهم سلام میکنه!


منم با ترس و لرز و حیرون زنگ میزنم که بیاین که مارمولک خودش رو نشون داد! اومدن، دوباره مارمولک قایم شد و دوباره توی سیفون دسشویی!!!!! گرفتنش و قصه تموم شد! خیلی دلم میخواست زنده بمونه! تقریبا ۴ ساعت تلاش کردم که زنده نگهش دارم، ولی متاسفانه این مارمولکا نمیدونن از کجا برن به کجا برن و در چه ساعاتی رفت و آمد کنن، حافظه هم که صفر! حداقل از اونجا که اومدی از همونجا فرار کن ( یا به همونجا فرار کن!) 

حالا که همه درز و دورزها گرفته شده، خوابگاه تا اپریل پر هست.... و من نمیدونم کجا قراره برم اما مطمئنم چیز خوبی در انتظارمه. 

  • صبا میم

نظرات  (۱)

سلام
قالب های جدید بیان بلاگ در سایت من

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی