گردش ایام

روز سی‌ام

چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۱:۳۴ ب.ظ

امروز دوباره پیاده رفتم کمپانی و کلی چیز تو راه یاد گرفتم

خلاصش میشه یه بیت از حافظ که میگه 

شاهد آن نیست که مو و میانی دارد——بنده طلعت آنم که آنی دارد 

که معنیش اینه که آدم باید ظرافت داشته باشه ( خلاصه معنیش اینه!)

و خلاصه دوم اینه که عشق و هوش عشقی ( بعد از هوش ریاضی و هوش هیجانی) مهمترین نوع هوش بشری مورد بحث هست این روزها!



این هفته شدیدا حس می‌کنم که بیشتر ترجیح می‌دم که توی همون محیط آکادمیک بمونم تا صنعتی، یا من خیلی خام هستم یا اینکه واقعا محیط آکادمیک معصوم ترهست.

عصری بیشتر از نیم ساعت منتظر موندم که mentor م حرف زدن و غر زدن و غیبت کردنش تموم شه تا بتونم یه سوال همینجوری ازش بپرسم که آیا ریپورت منو دریافت کرد و نگاه کرد یا نه؟ و همچنان داشت حرف میزد. بنابراین نشستم این حرفا رو نوشتم که توی وقتم هم صرفه جویی بشه.

این روزا همه جور فکری دارم

مثلا نمیدونم اگر بخوام درباره حجاب تصمیم بگیرم چه تصمیمی بگیرم...عواقب تصمیمم چی میشه؟ اوضاع مالی کشور چی میشه که الان خیلی چیزا گیر نمیاد دیگه؟ 


یه نکته‌ای که همیشه دلم میخواست داشته باشم. شجاعت و نترسیدن هست...شجاعت ریسک و تصمیم گیری، منتها کسی رو نمیبینم که ریسک کنه، من فقط باید احساساتم یاد بمونه وقتی که یه اتفاقی واسم افتاده در گذشته چه احساسی داشتم، تا بتونم در حال تصمیم بگیرم!


نکته دیگه‌ای که امروز یاد گرفتم اینه که گذشته حال و آینده همش با هم هست در پلک به هم‌زدنی از گذشته به آینده میریم!

  • صبا میم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی